Thursday, March 6, 2008
امروز وقتی به سختی چشم راستمو باز کردم، بعد از یه ربع توی تخت چار زانو نشستن به خودم گفتم سگ توی ضرر می رم دستشویی، در مسیر اتاق تا دستشویی از روبروی هم رد شدیم، و زیر لب سلامش کردم، شرط می بندم نشنید که چه بهتر، و بی تفاوت از کنار هم رد شدیم، انگار اصلا همو ندیدیم، بعدش رفتم با کمال آرامش شاشیدم و اصلا هم خودمو اذیت نکردم.