Friday, August 22, 2008
صدای خس خس سینه ام و دسته های این کیف که سر شونه هام سنگینی می کنه و قژ قژ، تنها چیزیه که وقتی به ماه کامل با دو تا خال گوشتی ابری زیرش نگاه می کنم، می شنوم. دلم می خواد توی هر سوراخ و دخمه ای باشم غیر از خونه. آرومم. اونقدر که کسی عصبانیم نمی کنه، غیر از این پسره که وقت کشی می کنه، حرفاش کش می آد و خودش دل ای دل ای می کنه وسط این شهر شلوغ.