mehrdot

mehrdot

Saturday, December 29, 2007

همینطور که کنار بخاری وایستادم، چشمم می افته به عکسش توی دکور، عکس اونم دیگه کنار همه آدمای دیگه ان که دیگه توی اون خونه نیستن، با خودم فکر می کنم، که همین روزا باید یه عکس خوب از خودم واسه اینا چاپ کنم، قاب کنن بزن به دیوار.

2:30 AM 


Wednesday, December 26, 2007

حالم خوب نیس، حالت خوب نیس، حالمان خوب نیس. حالمو می گیری، حالتو می گیرم، حالمان رو می گیریم.

2:29 AM 


Monday, December 24, 2007

واسه بعضیا برینی یا بمیری یکیه.

3:43 PM 


Saturday, December 22, 2007

گفتا من آن ترنجم! گفتم که خب به تخمم!

2:07 AM 


Sunday, December 16, 2007

- خواهش می کنم این چند روز باقی مونده رو به جای اینکه با دوستات وقت تلف کنی، با من وقتت رو تلف کن! - ؟!؟!

11:43 PM 


Saturday, December 15, 2007

خیابون دور و برش رو درختای بی برگ گرفتن و غبار شبیه مه همه جا پخشه، از دور می بینم دارن از یه عروس داماده عکاسی می کنن. می رم اون طرف خیابون که عکسشون خراب نشه، نزدیکشون که می شم می بینم کنار صندوق بازیافت واستادن، و پشتشون هم هیچ درختی نیست، فقط دیواره. دیوار.

1:26 AM 


Monday, December 10, 2007

امشب همتون برید بمیرید.

11:08 PM 


Sunday, December 9, 2007

می گم: بلیط یک سره، واقعا از دو سره گرونتر در می آد! می گه: آره دیگه هر چیزی رو جدا بخوای بخری گرونتره، مثلا اگه از یک دست شرت و سوتین، فقط از سوتین خوشت بیاد، و شرت رو نخوای، باید تقریبا یک کم کمتر از قیمت دوتا پول بدی واسه ی همون یکی.

2:09 AM 


Saturday, December 8, 2007

- خدایی من چرا باید برای شماها هر شب اشک برزیم؟ - عمری! تو واسه ی من یه قطره شاش هم نکردی تا حالا!

1:19 AM 


می دونم از اینکه روی صورتش عینک آفتابی بزرگ مشکی باشه، احساس حقارت بهت دست می ده.

12:31 AM 


Thursday, December 6, 2007

همیشه یک نفر از شاخ آفریقا می خونت.

12:45 AM 


Wednesday, December 5, 2007

امسال سرما مغز استخونامو می سوزونه، دیگه زمستون مثل قدیما نیست، دیگه هیچی مثل قدیما نیست. حتی آدامس خرسی ها هم برچسب شون خوب روی پوست نمی شینه.

1:42 AM 


Sunday, December 2, 2007

همه چیز از یه آدامس موزی شروع شد ...

12:24 PM 


این اولین برفیه که هیچ احساس س ک س ی ای بهش ندارم.

12:16 PM 


Saturday, December 1, 2007

آهنگ فیکس یو کلدپلی رو زمزمه می کنم، و می گم آزادی، توی فرودگاه دلم می خواد وات ایفشون رو بخونم، با صدایی که مثل ویزویز زنبوره، و بازم همه چیز تار می شه دوباره.

12:17 AM 



November 2007

December 2007

January 2008

February 2008

March 2008

April 2008

May 2008

June 2008

July 2008

August 2008

September 2008

October 2008

November 2008

December 2008

January 2009

February 2009

March 2009

April 2009

May 2009

June 2009

July 2009

August 2009

September 2009

October 2009

November 2009

December 2009

January 2010

February 2010

June 2012

April 2013

Blogger