mehrdot

mehrdot

Saturday, March 21, 2020

خب بهار هم شد، همین دیروز صبح! ساعت هفت و نوزده دقیقه و سی و هفت ثانیه. حدود شش و نیم از خواب پریدم و یه کم سامسول‌کاری کردم، بعدش پردیس رو بیدار کردم، رفتیم توی مراقبه و وقتی بیرون اومده بودیم سال نو شده بود. همدیگه رو بوسیدیم و دوباره خوابیدیم. امروز صبح حالا یا به خاطر نبودن پیشی یا به خاطر شربت سرفه‌ای که دیشب خوردم خیلی خوب از خواب بیدار شدم. پیشی موند خونه مامان‌بزرگش دیروز و از سبزی‌ پلو‌های مامان‌جونش نوش جان کرد. امروز ولی هیچی شبیه به گذشته نیست، بوی نوروز توی هواست با اینکه نمی‌شه هیچکی رو بغل کرد. آفتاب توی آسمونه و ابرها از این طرف به اون طرف حرکت می‌کنن. بوی بارون میاد. 

3:12 PM 



November 2007

December 2007

January 2008

February 2008

March 2008

April 2008

May 2008

June 2008

July 2008

August 2008

September 2008

October 2008

November 2008

December 2008

January 2009

February 2009

March 2009

April 2009

May 2009

June 2009

July 2009

August 2009

September 2009

October 2009

November 2009

December 2009

January 2010

February 2010

June 2012

April 2013

Blogger