mehrdot

mehrdot

Sunday, July 26, 2020

سرم رو می‌چرخونم و ساعت رو از روی موبایل نگاه می‌کنم. هنوز شش صبح هم نشده. دوباره زود بیدار شدم و هر چی تلاش می‌کنم که خودم رو بزنم به خواب نمی‌شه. از جام بلند می‌شم و می‌رم دستشویی. قیافه ترکیده سر صبحیم توی آینه واقعا گریه داره. چرا حالم اینطوریه؟ هنوز یک هفته هم نشده که اومدیم اینجا و قرار هست زندگی جدید رو با انرژی شروع کنیم و هنوز توی قرنطینه هستیم. توی تلگرام می‌گردم و کتاب صوتی زنده به گور صادق هدایت رو پیدا می‌کنم. این دفعه بعد از یک سال، اونم درست پنج مرداد، می‌خوام تمومش کنم. پارسال نشد تمومش کنم. گوشی‌ها رو می‌گذارم توی گوشم و مثل دیوانه‌ها توی حیاط راه می‌رم و گوش می‌دم. شخصی‌ترین کتابی هست که از صادق هدایت می‌خونم. چرا دقیقا یک سال پیش هم داشتم زنده به گور می‌خوندم؟ از روی تاریخ اینستاگرم فهمیدم. تقویم رو نگاه می‌کنم. پنجم مرداد. از سایت تایم دات آی‌آر اینو می‌خونم. مرداد: اَمرداد یا اَمِرتات به معنی بیمرگی و جاودانگی است. نام پنجمین ماه گاهشماری ایران از نام ماه پنجم گاه‌شماریا اوستایی برگرفته شده‌است، که در اسطوره های باستانی ایران هم نام ایزد امشاسپندبانو اَمِرتات است. این ایزدبانو یکی از شش امشاسپند اساطیری ایران است که به آنها نامیرایان نیکو می گویند. او سرور گیاهان است، گیاهان را می‌رویاند و رمه‌ی گوسفندان را بیفزاید. او به کمک امشاسپند خرداد گوهر تن زرتشت را ساختند و سرچشمه‌ی زندگی و رویش هستند.
پس چرا حس مرگ می‌ده مرداد به من؟ همیشه این موقع سال اینطوری می‌شه؟ نمی‌دونم شاید مهمونی‌های دعوت‌شده و نرفته وسط مرداد حالم رو اینطوری کرده. کسی چه می‌داند؟

1:16 AM 



November 2007

December 2007

January 2008

February 2008

March 2008

April 2008

May 2008

June 2008

July 2008

August 2008

September 2008

October 2008

November 2008

December 2008

January 2009

February 2009

March 2009

April 2009

May 2009

June 2009

July 2009

August 2009

September 2009

October 2009

November 2009

December 2009

January 2010

February 2010

June 2012

April 2013

Blogger