Monday, August 3, 2020
کف حموم آب ریخته بود و کمی گلی بود، یکی از حولههای سفید هتل رو انداختم زمین و با پا شروع کردم به خشک کردن. انداختمش همونجا. جیش کردم و بیشتر از حد معمول نشستم اونجا. حس بدی گرفتم، دلم به حال حوله سوخت. بلند شدم برش داشتم و با آب خالی شستمش و پهنش کردم. هیچ وقت فکر نمیکردم دلم به حال یه حوله بسوزه. دیوانه شدم!