نشستم فرمهای مربوط به بیمه درمانی و عمر رو پر میکنم. تصورش برام سخت بود که یه روزی این کار رو انجام بدم، باور کنم میانسالی هم خواهد آمد و من رو در بر خواهد گرفت. حسم اما کودک ابدی مونده. دیاناسوس! حالا هنوز داره واست تا دلقک شدن.
زانو درد، قسط و کار بد. این هفته همش یه حال بیحالی بودم. شبیه گیجی سر وقتی گوش میانی مشکل پیدا میکنه. حضورم تو زندگیم شبیه مشاهدهگری شده که هیچی نمیگه. هیچ کاری نمیکنه. فقط و فقط داره نگاه میکنه. حتی استراحت نمیکنه. یا گاهی اونطرف نگاه کنه مثلا. خستهام از این تکرار بیپایان.