Monday, March 4, 2024
اومد چهارزانو نشست کنارم روی مبل، گفتم کلاس چطور بود؟ سرش رو انداخته بود توی تلفنش. جواب نداد. از چهارلیتری پایین سینک ظرفشویی سرکه رو با آب قاطی کرده بودم توی لیوان و انگشتای دست رو برده بودم توش. آماده بشه ناخونامو بگیرم. ناخونام جنسون سفته و واقعا بعد از حموم فقط راحت گرفته میشن ولی این دفعه شاید بوی پیازهایی که خورد کرده بودم هم از نوک انگشتام اینطوری پاک بشه. هوا بارونی و نم نم بارون میآد. هوا واقعا عالیه. هرچند من خودم رو توی این اورکت پتویی جدید میپیچم ولی بازم به نظرم عالیه. راستی قرار بود بیشتر بنویسم اما فکر می کنم خب از چی؟ خودم؟ احتمالا خیلی کسل کننده باشه. شایدم اصلا اینطوری باید بهش فکر کنم که قرار نیست خونده بشه. اینطوری خیلی راحت تر میشه نوشت. با اضافه های دونه سویا که قرار بود توفو بشه و نشد سرچ کرد تا پنکیک درست کنه. خیلی خوشگل شد. روش توت فرنگی گذاشت و کرم نارگیل زد عین همون چیزی که باید میشد ولی من یه چیز شیرین تر میخواستم بنابراین شربت افرا رو هم گذاشته بود. افرا چقدر بیربط به میپل. نهار و شام. عمر گرانمایه در این صرف شد. امروز یکشنبه است و از فردا دوباره هفته جدید و روز از نو روزی از نو.